«رِفق» به کسر، ضدّ «عنف» است و به معنی مدارا و ملایمت است. یقال رَفَق رِفقاً به وله وعلیه: عامله بلطفٍ؛ و رفَقه: اعانه و نفعه؛ و رفُق رَفاقة: ای صار رفیقاً.
و رفیق را نیز به ملاحظه مداراة و ملایمت، رفیق گویند. و «رفق» به معنی لِین جانب است.
وفی المجمع: «الرفق بالکسر ضدّ الخُرق، و هو ان یحسن الرجل العمل.
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 313 و فی الحدیث: «اذا کانَ الرِّفقُ خُرقاً کانَ الخُرقُ رِفقَاً» و معناه علی ما قیل: اذا کان الرفق فی الامر غیر نافع، فعلیک بالخرق ـ وهو العجلة ـ ، واذا کان الخرق ـ ای العجلة ـ غیر نافع فعلیک بالرفق، و المراد بذلک ان یستعمل کلّ واحد من الرفق والخرق فی موضعه؛ فان الرفق اذا استعمل فی غیر موضعه، کان خرقاً و الخرق اذا استعمل فی غیر موضعه، کان رفقاً. وقریب من هذا قوله ـ علیه السلام ـ : «رُبَّما کانَ الدَّواءُ داءً وَ الدّاء دَواءً». انتهی کلامه.
و معنی حدیث شریف را با کمال وضوحش، خیلی عجب است که این طور درهم پیچیده و تکلّف به خرج داده؛ زیرا که معنی حدیث آن است که اگر وقتی شد که رفق و مداراة اسباب خرق و زحمت شود، باید مداراة را کنار گذاشت و خرق کرد که آن عین مداراة است. مثلاً اگر بریدن دست معیوب را که باید برید، با مدارا و ملایمت بریدن، زحمت فراهم کند و اسباب خرق شود، باید با عنف و عجله و شدّت، کار را انجام داد که این خرق، عین رفق و مدارا است.
و خَرِقَ خُرقاً از باب تعب خلاف رفاقت و مدارا است. و خُرق، به معنی ضعف عقل و حمق و جهل و عنف و زجر و عجله آمده است. و فی الحدیث: «الخُرقُ شُومٌ وَ الرِّفقُ یُمنٌ». و خرق جامه به معنی پاره کردن و تمزیق آن
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 314 است. و خَرَق به معنی دَهِشَ و خاف، و اخرق به معنی اَدهَش آمده. و ظاهر آن است که نوعاً معانی متعدّده در لغات، از یکدیگر ماخوذ باشد و اصول همه، به یک امر برگردد چنانچه از دقّت در موارد استعمال معلوم شود.
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 315